مادر هیتلر، کلارا

در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷، مادر هیتلر به دلیل سرطان پستان در سن ۴۷ سالگی درگذشت؛ آدولف در این زمان ۱۸ ساله بود. او در سال ۱۹۰۹، دچار بی‌پولی شد و مجبور گردید تا مانند کولی‌ها در پناهگاه‌های بی‌خانمان‌ها و خوابگاه‌های شبانه‌روزی زندگی کند. منبع درآمد او کارگری و فروش نقاشی‌هایی که از مناظر وین می‌کشید، بود. او از روی کارت پستال‌ها طرح می‌کشید و به کاسب‌ها و گردشگرها می‌فروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی این چنینی نقاشی کرد. در زمان حضورش در وین، هیتلر به معماری و موسیقی علاقه‌مند شد؛ وی ۱۰ مرتبه اجرای لوهنگرین، اپرای موردعلاقه‌اش از ریشارد واگنر، را تماشا کرد.

اولین بار در وین بود که هیتلر با ایده‌های نژادپرستانه مواجه شد. کارل لوگر، شهردار عوام‌گرای شهر، با اهداف سیاسی و برای کسب محبوبیت در بین عامه مردم در گفته‌های خود به‌طور متداول به یهودستیزی متوسل می‌شد و به دفاع از ناسیونالیسم آلمانی می‌پرداخت. هیتلر در محله ماریاهیلف زندگی می‌کرد و ناسیونالیسم آلمانی در آنجا محبوبیت زیادی داشت. هیتلر در زمان اقامت در وین تحت تأثیر عقیده‌های گئورگ ریتر فن شنرر قرار گرفت؛ علاوه بر آن حس ستایش مارتین لوتر نیز در او شکل گرفت. آدولف هیتلر به‌طور روزانه روزنامه محلی Deutsches Volksblatt که متعلق به مسیحیان متعصب بود و خوانندگانش را از یهودیان اروپای شرقی می‌ترساند، را مطالعه می‌کرد. او روزنامه‌ها و رساله‌هایی را می‌خواند که عقیده‌های فیلسوفانی مانند هیوستون استیوارت چمبرلین، چارلز داروین، فریدریش نیچه، گوستاو لوبون و آرتور شوپنهاور را منتشر می‌کردند.

اینکه حس یهودستیزی چه زمانی و به چه دلیلی در هیتلر شکل گرفت، به‌طور دقیق مشخص نیست. دوست او، آگوست کوبیزک، ادعا کرد که هیتلر حتی پیش از ترک لینتس هم یک یهودستیز واقعی بود. اما بریگیت‌هامان، از مورخان، ادعای کوبیزک را «مشکل‌دار» می‌داند. هیتلر شخصاً در نبرد من ذکر می‌کند که او برای نخستین‌بار در وین به یک یهودستیز تبدیل شد، اما راینهولد هانیسش که در امر فروش نقاشی‌هایش به او کمک می‌کرد، این گفته را رد می‌کند زیرا آدولف در زمان اقامت در وین مشتریان یهودی هم داشت. ریچارد جی. ایوانز می‌گوید که «مورخان در حال حاضر اتفاق نظر دارند که یهودستیزی مرگبار او پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول و در نتیجه پارانویای «از پشت خنجر خوردن» که برای توجیه فاجعه رواج پیدا کرده بود، پرورش یافت.»

هیتلر آخرین بخش از ارث پدری‌اش را در مه ۱۹۱۳ دریافت کرد و سپس راهی مونیخ در آلمان شد. زمانی که برای خدمت سربازی در ارتش اتریش-مجارستان فراخوانده شد، در ۵ فوریه ۱۹۱۴ راهی خدمت در زالتسبورگ شد و در بخش کمک‌های پزشکی فعالیت کرد. مشخص شد که برای خدمت در ارتش مناسب نیست و مجدداً به مونیخ بازگشت. هیتلر بعدها ادعا کرد که به دلیل چند نژاده بودن ارتش امپراتوری هابسبورگ، علاقه‌ای به جنگیدن برای آن‌ها نداشته و سقوط اتریش-مجارستان را حتمی می‌دیده.

صفحه ی قبل صفحه ی بعد